باغبانی، قطره‌ای بر برگ گل

دید و گفت این چهره جای اشک نیست

گفت، من خندیده‌ام تا زاده‌ام

دوش، بر خندیدنم بلبل گریست

من، همی خندم برسم روزگار

کاین چه ناهمواری و ناراستیست

خندهٔ ما را، حکایت روشن است

گریهٔ بلبل، ندانستم ز چیست

لحظه‌ای خوش بوده‌ایم و رفته‌ایم

آنکه عمر جاودانی داشت، کیست

من اگر یک روزه، تو صد ساله‌ای

رفتنی هستیم، گر یک یا دویست

درس عبرت خواند از اوراق من

هر که سوی من، بفکرت بنگریست

خرمم، با آنکه خارم همسر است

آشنا شد با حوادث، هر که زیست

نیست گل را، فرصت بیم و امید

زانکه هست امروز و دیگر روز نیست


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر یک ,گل ,را، ,باغبانی، ,برگ ,قطره‌ای ,باغبانی، قطره‌ای ,بر برگ ,قطره‌ای بر ,بفکرت بنگریستخرمم، ,من، بفکرتمنبع

قصیده بتا تا زار چون تو دلبرستم

غزل دلا در عشق تو صد دفترستم

قصیده به حق نالم ز هجر دوست زارا

قصیده هر باد، که از سوی بخارا به من آید

قصیده کار همه راست، آن چنان که بباید

قصیده ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

قصیده رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ساده روش اجناس فوق العاده کبــــاده زن اخبار بهمن ماه 98 خرید بهترین قطعات گریدر کوماتسو دانلود آهنگ جدید خرید اینترنتی انواع ماستیک پلی یورتان تعمیرات آیفون تصویری در تهران 44532305 مذهبی و معنوی سایت ادبی شهید رابع استهبان2