طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها

ای رخت چشمه خورشید درخشانیها

سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی

تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها

گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی

چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها

دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید

مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها

دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع

ای سر زلف تو مجموع پریشانیها

رام دیوانه شدن آمده درشان پری

تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها

شهریارا به درش خاک نشین افلاکند

وین کواکب همه داغند به پیشانیها


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر تو ,خورشید ,طبعم ,ز ,زلف ,لعل ,آموخت در ,زلف تو ,تو آموخت ,طبعم از ,از لعلمنبع

قصیده بتا تا زار چون تو دلبرستم

غزل دلا در عشق تو صد دفترستم

قصیده به حق نالم ز هجر دوست زارا

قصیده هر باد، که از سوی بخارا به من آید

قصیده کار همه راست، آن چنان که بباید

قصیده ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

قصیده رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تو بهترین خرید رو از ما داشته باش آموزش بورس فارکس و ارزهای دیجیتال معرفی کالا فروشگاهی پکیج تصفیه فاضلاب فلزی کفش کلاش کردستان فروشگاه فروش انواع آیفون تصویری حوزه it کرتین وال رتبه بندی شرکت و ثبت شرکت| ساجات - یکتا