تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست

تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل

یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست

چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار

من در صف خزف چه بگویم که چیستم


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر ای ,ندانی ,رفیق ,سود ,دویستمگوهرشناس ,شهر ,تا هستم ,رفیق ندانی ,ندانی که ,هستم ای ,ای رفیقمنبع

قصیده بتا تا زار چون تو دلبرستم

غزل دلا در عشق تو صد دفترستم

قصیده به حق نالم ز هجر دوست زارا

قصیده هر باد، که از سوی بخارا به من آید

قصیده کار همه راست، آن چنان که بباید

قصیده ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

قصیده رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها

کاغذ دیواری آپشن خودرو سفارش پوستر سه بعدی طبیعت surgerycenter خرید نایلون ضربه گیر وبلاگ شخصی علی کمیجانی معرفی کالا فروشگاهی Zachariah5wnr Website پرشین گات تلنت ام بی سی قالیشویی در اصفهان | خلیج فارس