نهفتن بعمری غم آشکاری

فکندن بکشت امیدی شراری

بپای نهالی که باری نیارد

جفا دیدن از آب و گل، روزگاری

ببزم فرومایگان ایستادن

نشستن بدریوزه در رهگذاری

ز بیم هژبران، پناهنده گشتن

بگرگی سیه دل، بتاریک غاری

ز سنگین دلی، خواهش لطف کردن

سوی ناکسی، بردن از عجز کاری

بجای گل آرزوئی و شوقی

نشاندن بدل، نوک جانسوز خاری

بدریا درافتادن و غوطه خوردن

نه جستن پناهی، نه دیدن کناری

زبون گشتن از درد و محروم ماندن

بهر جا برون بودن از هر شماری

شنیدن ز هر سفله، حرف درشتی

ز مردم کشی، خواستن زینهاری

بهی، پراکنده گشتن چو کاهی

ز بادی، پریشان شدن چون غباری

بسی خوشتر و نیک‌تر نزد دانا

ز دمسازی یار ناسازگاری


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر گشتن ,نهفتن ,دیدن ,غم ,بعمری ,حرف ,بعمری غم ,نهفتن بعمری ,شماریشنیدن ز ,ز هر ,هر شماریشنیدنمنبع

قصیده بتا تا زار چون تو دلبرستم

غزل دلا در عشق تو صد دفترستم

قصیده به حق نالم ز هجر دوست زارا

قصیده هر باد، که از سوی بخارا به من آید

قصیده کار همه راست، آن چنان که بباید

قصیده ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

قصیده رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چشم تو فروشگاه کاغذ با تمامی برند ها فروشگاه آنلاین اجناس فوق العاده فیلم آهنگ عکس خبر بک لینک حرفه ای اینجا همه چی هست berwer اینجا همه چی هست فروشگاه معرفی اجناس